سلام آخر
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانم
خداحافظ ای همنشین همیشه ام
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردام
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای بر غبار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
پ.ن:
۱. غروب عاشورا! خیلی تلخ!
۲. این آهنگ هم تلخترش می کنه! دانلود کنید
۳. فصل امتحانا شد و وقت حساب، روز حساب چطوره؟ ترس از مرگ، بهت، خستگی، و سلام هایی که شاید آخرین ها باشن!
۴. خدایا! غفلت ها رو ببخش، دلم گرفته …
دی ۱۹م, ۱۳۸۷ at ۹:۱۵ ق.ظ
چقد دیروز تلخ بود!!!
کاش …..!
خدایا ….
خداحافظ ای نوبهار همیشه ……. :((
دی ۲۳م, ۱۳۸۷ at ۶:۱۵ ب.ظ
salam
soal baram pish omade chera khaste
ba in hame zibaee lezat gashani bazam khastegi bazam keseli
kash mishod hamishe khosh bashiyo khoshhal
دی ۲۴م, ۱۳۸۷ at ۱:۱۸ ق.ظ
چندی است روح جدیدی دارم.بی زمان با زمان بازی می کنم و فکر می کنم که خستگی را رها کرده ام و او دیگر به من رو نخواهد آورد چون چیزی از من نصیبش نشد.
زیاد با او راه نیا.
امتحان ها معیار بی ارزشی است برای ترساندنت.نمره برایم هیچ اهمیتی ندارد.من از آنهایی که تصحیحم می کنند بیشتر می دانم.
راستی عاشورا دیگر . . .
اینجا جای گفتن نیست.
به خفقان مجبورم می کنند.
در پناه آنکه همیشه هست.
راستی من همیشه باید برای سر زدن به وبم خبرت کنم؟!
دیبا
بهمن ۱۶م, ۱۳۸۷ at ۱۱:۰۳ ب.ظ
ان غروب اشنائی
خسته ازدردجدائی
ان شب غم پروردرد
هرستاره گریه میکرد
اسفند ۸م, ۱۳۸۷ at ۳:۵۱ ق.ظ
“Tavajoh Tavajoh” dastresi be in site ta etelae sanavi be daLiLe nash