خبر روز
بی خبرم از حال خود!
دوریِ بین من و تو، دوریِ ماهی و دریاست
دوریِ بین من و تو، دوریِ ماه و تماشاست …
پ.ن: آرامشم آرزوست!
برگی دیگر از ورق تقویم زندگی ورق خورد و برگی دیگر از درخت زمان بر زمین افتاد!
سالی دیگر گذشت؛ پر از هیاهو در روزگار غریبِ بودن …
و می گذرند سال هایی که سازنده آینده مان خواهد بود و سال هایی که در حال چیدمان تک تک خشت های آن هستیم، اما باشد که تک تک خشت های آن را درست برداشته باشیم و درست چیده …
پ.ن: این قافله ی عمر عجب می گذرد!
زخم های آدم سرمایه است!
سرمایه ات رو با این و اون تقسیم نکن؛ داد نکش؛ هوار نکش! آروم و بی سر و صدا همه چیزو تحمل کن …
پ.ن: دیالوگی از فیلم “شب یلدا”
نمی دانم بذر دوستی تو را، دستان کدام باغبان در کویر زندگیم پاشید!
بگذار در آرامش دریا گونه ات غرق شوم و در احساس نقره ای ستاره ی وجودت تکثیر یابم تا شاید از زندگی، تبسمی سبز هم نصیب من گردد …
پ.ن: به همین سادگی و سرعت یک سال از آشناییمون گذشت! دقیقا یک سال پیش، همین موقع سلامی گفتیم که شاید فکرشم نمی کردیم که به اینجا برسه و هرچه بیشتر میگذره، به این گفته بیشتر تعلق خاطر پیدا می کنم که:
سرنوشت
باران را نفس می کشم!
عطر باران
یادآور زلال وجود توست …
پ.ن: Sweet November!
تو مرا می فهمی
من تو را می خواهم
و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است …
Sohail’s Star - Comet , Written By Sohail M , Powered By Hamidreza S