رزم رستم و اسفندیار

آوردگاهی بود کارزار *** رستم بود و اسفندیار
به پیشگاه دادار *** زدند بر سر هم هزار

بله! آن هنگام که رستم و اسفندیار دریافتند نه شمشیر و نه گرز و نه تیر و نه کمان پاسخگوی این نبرد سنگین و خونین است، روی آوردند به سلاح های گرم!

یکی بر کشید رستم هفت تیر *** برون آورد اسفندیار شصت تیر
نمُردند یک از دو ای فغان ***  خدایا بکش یک از این دُوان

القصه!

رستم که چاره نیافت و خسته از نبرد روز بود؛ در نهان به پیشگاه سیمرغ رفت و طلب راهنمایی نمود! و سیمرغ راهی بگفت بس تامل برانگیز!!
فردا روز رستم، اسفندیار بدید و کُری خوانان به اسفندیار گفت: به چه زبان به تو بگم که بی خیال جنگ شو که من عاقبت این نبرد خوش نمی بینم! تو کشته خواهی شد و من این نخواهم …
اسفندیار قاه قاه بخندید و بگفت: شتر در خواب بیند پنبه دانه!
رستم این بشنید و خشمگین گشت و در چشم به هم زدنی سلاح هسته ای خویش را که از سیمرغ ساختنش را آموخته بود به سوی چشمان اسفندیار نگون بخت نشانه گرفت و ….

—————————

پ.ن: واسه تغییر فاز بود وگرنه خودم می دونم که ….!

  1. اينجا ميتونه يه خونه باشه Says:

    کلی خندیدم
    ای ول بابا
    خیلی عالی بود
    استعدادت خوبه ها

    —————————-
    سهیل:
    پس می تونم به خودم امیدوار بشم گویا! ؛)

  2. shabaneh Says:

    to motmaenni halet khoobe?

    ——————————————–
    سهیل:
    نمی دونم! شاید، ولی گاهی لازمه!
    شما خوبی؟!!!!

  3. غزل Says:

    سلام میخواستم از این که اومدید تشکر بکنم وبلاگت هم خیییییلییییی قشنگه
    باز هم سر بزن
    امیدوارم از متن زیر هم خوشت بیاد
    فعلا

    کاش که یه روز با هم دیگه سوار قایق می شدیم

    دور از نگاه آدما هر دومون عاشق می شدیم

    کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت

    گلــای سرخ دلمون کاش بوی دریا می گرفت

    کاش که یه ماهی قشنگ برای ما فال می گرفت

    برامون از فرشته ها امانتی بال می گرفت

  4. ماهی Says:

    ay val…
    age rush karmikardi jaleb mishod
    bad jur mosta edi

  5. یلدا Says:

    جالب بود.ترشی نخوری۱چیزی میشی!!!موفق باشی

Sohail’s Star - Comet , Written By Sohail M , Powered By Hamidreza S