دردنامه

حال و روزم خوش نیست / در دلم امّید نیست

گر ز حال منِ مسکین پرسی / هیچ جز وصف غمی سنگین نیست

هر درد دوا دارد و حیف / کاین دردِ مرا درمان نیست

شب و روز گشت تبه از پی خود / آه و حسرت هم دگر تسکین نیست

جام شیراز و می ناب بایدم / این دُوان هم درد را اکسیر نیست

من چه نالم ز غم و درد علیم / هیچ صراطی مستقیم در دل که نیست

بر همه عالم همی تابد “سهیل” / وایِ من! خود کرده را تدبیر نیست

پ.ن:
۱. شبه غزلی از درد خودم!
۲. چهل شب نیستم!
۳. در حال از دست دادن خیلی چیزا، حتی خودم!
۴. توهمی از امیدواری!
۵. دلت میاد؟
۶. زمستان است. دارم می سوزم ….
۷. محتاجیم به دعا!
۸. تا …

  1. Uncreated Says:

    درد از نهاد آدمیزاد است…
    با امید روزهای بهتر…
    تا…

    _______________
    سهیل:
    ممنون! همچنین :)

  2. سارا Says:

    سلام دوست خوبم :)
    در نا امیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
    آپ قشنگی بود ولی امیدوارم هیچوقت غمگین نباشی :)

    موفق باشی

    _______________
    سهیل:
    به قول استادی: در ناامیدی هیچ امیدی نیست :دی
    نمیشه هیچوقت غمگین نبود! غم هم عالمی داره …
    شما هم موفق باشین!

  3. 299 Says:

    همـان شماره ۷پ.ن. !

    _______________
    سهیل:
    محتاجیم!

  4. پرنسس Says:

    سلام.احوال شما؟
    شاعر بسیار خوب و توانمندی هستید.تبریک میگم بهتون.
    به زندگی امید وار باشید و نظاره گر نور در زندگیتون باشید.
    موفق باشید

    _______________
    سهیل:
    سلام! ممنون از لطفتون!
    نور زیاد چشم رو می زنه ….

  5. parisa Says:

    سلام ممنونم که واسم نظر گذاشتید و شرمنده که دیر اومدم اشعارتون واقعا زیباست ….. بازم بیاید پیشم

  6. وحيد Says:

    لب بوم اومدي رخ تازه كردي سهيل لاحاف دوز
    الهي مادرت پيرت نبيني سهيل لاحاف دوز

    خيلي قشنگ بود مخصوصا اين بيتش :
    جام شیراز و می ناب بایدم / این دُوان هم درد را اکسیر نیست

    ولي اگه چيز خوب گيرت بياد از اكسيرم يه چيزي اونورتره D:
    بابا جان هر كي كه دوست داري از اين فاز غم بيا بيرون …
    در ضمن چله نشين كي مي خواي بشي ؟

    _______________
    سهیل:
    آره، گیر نیومده هنوز :|
    فاز غم مگه چشه که ازش بیرون بیام؟

  7. وحيد Says:

    * پيرت ببيني D:

  8. saeedeh Says:

    به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
    سهیل آقا گر بکند سیل فنا خانه ی دل
    دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

    _______________
    سهیل:
    بله خب، همه چیز از اوست، بی صبری هم از ماست!!!

  9. قصه گو Says:

    اين روزها مرا دردي است كه كه نوشته ات را از زاويه اي ديگر مي بينم.
    از طرف تو مي سرايم؟ (( تو گويي من خدا راتنگ مي گيرم در آغوشم))
    از طرف خودم مي گويم خسته ام از اين تكرار چگونه ببينم همراهم را در خون؟
    شايد روزي همديگر را ببينيم و درد را از نزديك واگويه كنيم دردها نكات مشترك را خودشان پيدا مي كنند.
    از او درد قرن هشتم نقل كنم و بگويم: (( درد ما را نيست پايان الغياث))
    تكرارغمم را به كه گويم؟ شايد اگر كمتر …

    _______________
    سهیل:
    هیچیم
    هیچیم و چیزی کم
    ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
    وز اهل عالم های دیگر هم
    یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟
    از عالم هیچیم و چیزی کم، گفتم!
    غم نیز چون شادی برای خود خدایی، عالمی دارد
    نور سیاه و مبهمی دارد
    پس زنده باشد مثل شادی، غم
    ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم
    و مثل عاشق، مثل پروانه،
    اهل نماز شعله و شبنم
    اما
    هیچیم و چیزی کم …..

  10. سایه Says:

    در آستانه فصلی سرد
    در محفل عزای آینه ها
    و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
    و این غروب بارور شده از دانش سکوت
    چگونه میشود به آن کسی که میرود اینسان
    صبور،
    سنگین،
    سرگردان
    فرمان ایست داد.

    من سردم است
    من سردم است و انگار هیچوقا گرم نخواهم شد
    ای یاران یگانه ترین یار “آن شراب مگر چند ساله بود؟”

    نگاه کن که درینجا
    زمان چه وزنی دارد…

    ۴. زمستان است. دارم می سوزم …
    گاهی همه چی برعکس اون چیزی میشه که همه منتظرشن… سرما و سوزش؟!… شاید دوباره داری متولد میشی مثل سیمرغ، پرنده ی امید و پاکی…شایدم… !

    _______________
    سهیل:
    سوختم، اما نمی دونم باز متولد شدم یا نه!

  11. آرزو - در ماه Says:

    من در این گوشه که از دنیا بیرون است
    آسمانی به سرم نیست
    از بهاران خبرم نیست
    آنچه می بینم دیوار است
    آه این سخت سیاه
    آنچنان نزدیک است
    که چو برمی کشم از سینه نفس
    نفسم را بر می گرداند……

    _________________
    سهیل:
    انتظار خبری نیست مرا!

  12. دیبا سحرانگیز Says:

    شنبه ۱۷ بهمن چله نشینی ات تمام می شود اما من دیگر بیش از این نتوانستم صبر کنم . ببینم پسر ! خودت را که بر باد نداده ای ؟

    از بابا سراغ شماره ات را گرفتم گفت گم کرده . شاید نداد که تو راحت تر خیلی چیزهایت را بر باد بدهی . هی پسر ! نگرانم . خوبی ؟ تا شنبه هم صبر می کنم . ببینم این شبه غزل را سر ویرایش داری یا نه !

    در پناه آنکه همیشه هست .

    سهیل ! خدا گونه باش .

    منتظرم .

    دوستت دیبا

    ____________
    سهیل:
    تموم شد! چرا بر باد بدم؟ ما بر باد رفته هستیم!
    بد نیستم، شما خوبی؟
    ویرایش ادبی یا محتوایی؟ اگه ادبی باشه استقبال می کنم، اما محتوایی ترجیح میدم سیاه بمونه!
    هر وقت خواستم خدا گونه باشم در سخت ترین مسیرها قرار گرفتم و البته خیلی وقت ها مردود شدم! خداگونه بودن سخته، منم پیر شدم، نا ندارم، خستم!

  13. قصه گو Says:

    براي دوستي سرودم:

    کودکان نرگس

    لااقل بگذارید

    دل من خوش باشد

    با دو چندان رویا

    ***

    با تو ام

    دیر شدن

    زود است هنوز

    ***

    آن خوشه ها

    که مانده است

    در انتظار ما

    آنان ستاره اند

    تا بشمریمشان

    ×××

    این کوبه ی در است

    ما را ندا دهد

    روز است پشت در

    هان دیر می شود

    ×××

    کودکان نرگس

    خنده را می فهمند

    خنده ی از ته دل

    خنده ای از شادی

    ***

    گوش کن سارا، من

    باورم هست هنوز

    کودکان نرگس

    خنده را می فهمند

    صبح صادق را نیز

    البته هجران زيباست.

  14. قصه گو Says:

    البته هجران زيباست از شعرجداست و راجع به احساست است

    ______________
    سهیل:
    ممنون از شعر زیباتون بابا :)
    هجران با سختیاش زیباست ولی هجر از خود نه :|

You must be logged in to post a comment.

Sohail’s Star - Comet , Written By Sohail M , Powered By Hamidreza S