درد
دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
***
چگونه فراموشت کنم تو را که از خرابه های بی کسی به قصر سپید عشق هدایتم کردی. عاشقی بی قرار و یاری باوفا برای خویش ساختی. آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی و با صداقت عاشقانه ات دلش را به دست آوردی.
چگونه فراموشت کنم تو را که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم و طپش قلبت را حس می کردم و به جستجوی یافتنت به درگاه پروردگار دعا می کردم. که خدایا پس کی او را خواهم یافت؟
چگونه فراموشت کنم تو را که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم. برایم تمامی اسمها بیگانه شدند و همه خاطرات مردند.
دستم را به تو می دهم. قلبم را به تو می دهم. فکرم را نیز به تو می دهم. بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از آن توست و شانه هایم که نپرس. دیگر برای من غریبه اند و تمامی لحظات تو را می خواهند و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند.
چگونه فراموشت کنم تو را که قلم سرخ دلم را به تو هدیه کردم که حتی نوشته هایت همرنگ نوشته هایم باشند. پیشترها قرمز و سبز را نمی شناختم. بهتر بگویم با سبز رفاقتی نداشتم. سبز را با تو شناختم و دلم می خواهد که به یاد تو همیشه سبز و قرمز بنویسم. دلت را به من بده. فکرت را به من بده. سرت را روی شانه هایم بگذار. بیا عطر کلماتت را میان هم تقسیم کنیم …
پ.ن ها:
دلم تنگ شده ….
از من نخواه که ….
منتظرم ….
دوست می دارمت بانوی من …
You must be logged in to post a comment.
تیر ۲۹م, ۱۳۸۷ at ۳:۴۶ ب.ظ
غنیمت دان اگر روزی به شادی در رسی ای دل
پس از چندین تحمل ها که زیر بار غم کردی …
تیر ۳۱م, ۱۳۸۷ at ۱۲:۰۸ ب.ظ
bazam salam!
۱(narahatam kardi!man ID u ro add kardam vali u…
۲(rast migi masale esm nist
۳(hala chera banoei ke inghadr dusesh dari rahaat karde???
majbur nisti javab bedi.
be harhal bazam ghashang neveshti.
bye
—————————————————————————-
سهیل:
سلام!
۱) من از اون ID برای چت استفاده نمی کنم؛ یه میل معمولی هست، بیشتر هم از gmail استفاده می کنم!
۲) ؛)
۳) رها نکرده!
ممنون :)
خوش باشی ….
مرداد ۱م, ۱۳۸۷ at ۹:۱۱ ب.ظ
vali u kheiliaro rahaa kardi!
intor nist?????
—————————————————
سهیل:
فکر نکنم جای این صحبتا اینجا باشه؛ ولی این رو هم جواب میدم!
شاید!
الآن که می بینم جواب خاصی ندارم که بهت بدم!
مهم هم نیست این موضوع البته!
مرداد ۲م, ۱۳۸۷ at ۱۲:۳۹ ب.ظ
shayad naaaaaaa!
motmaenan!
manam az kheili chiza khabar daram
———————————————————-
سهیل:
کم کم دارم بهت مشکوک میشم!
اگه از خیلی چیزا خبر داری، احتمالا این رو هم می دونی که اصلا حوصله ی این بازیا رو ندارم!!
مرداد ۳م, ۱۳۸۷ at ۱۲:۲۷ ق.ظ
na!ino nemidunam chon bahat barkhordi nadashtam!
faghat fekr mikardam toye daneshgahe pezeshki dars mikhuni!
dar zemn in bazi nist!
مرداد ۳م, ۱۳۸۷ at ۱۲:۲۸ ق.ظ
natars!lulu khorkhore nistam!
———————————————
سهیل:
پس از کجا گفتی: تو هم از خیلی چیزا خبر داری؟!!!
بی خیال!
نه! دانشجوی زیست شناسی سلولی و مولکولی هستم!
نترسیدم! شک کردم! همین …
راستی! من یه سری چیزا رو بازی می بینم!!!
بازم بی خیال!
ممنون که بهم سر میزنی :)
مرداد ۳م, ۱۳۸۷ at ۱:۰۳ ب.ظ
ok.
khabar daram .
bikhial
——————————-
سکوت می کنیم!
مرداد ۶م, ۱۳۸۷ at ۱۲:۲۶ ق.ظ
سلام دوست قديمي دل گرفته.
من آماده ام براي هر كاري كه تو دوباره از زندگي بنويسي و قوي حرف بزني.
البته …
دانشجوي زيست شناسي مولكولي خودت را درگير نكن . . .
من منتظرم
اگر هنوز علاقه اي به همكاري در سايت هست (بخش ادبي)
شرايط را عوض كن . . . زود باش پسر . تو مي توني.
در ضمن مطلبت خيلي قديمي بود.
مرداد ۶م, ۱۳۸۷ at ۳:۵۶ ب.ظ
site jayezeye adabi ye farakhan dade.
mituni sherkat koni.
motmaenan barande mishi!
www.jayezeyeadabi.com
sherkat kon!
——————————————————–
سهیل:
ممنون از لطفت و ممنون از اینکه به یادم بودی :)
کدوم متن من ارزش فرستادن داره؟!!
هنوز مونده تا به اونجاها برسم!
ولی بازم ممنون پسرم (شایدم دخترم!) ؛)
مهر ۱۰م, ۱۳۸۷ at ۶:۱۸ ق.ظ
che ghashang!
shayadam ….